مراسم سیزده بدر و بازیهای کودکان در وایقان (قسمت اول)
مراسم سیزده بدر
یکی از مراسم پر شور ایام نوروز سیزده بدر می باشد. هم اکنون در سراسر سرزمین ایرانی (کشور ایران و کشورهایی که سابقاً وابسته به ایران بودند یا فرهنگ ایرانی داشتند.) این مراسم برگزار می گردد. تقریبا شیوه برگزاری مراسم درهمه نقاط یکسان است. همۀ مردم در این روز به صحرا می روند و شادی می کنند و ناهار خود را در صحرا می خورند. کودکان نیز در این روز در فضای آزاد به انواع بازی ها سرگرم می شوند.
مردم وایقان نیز مانند سایر ایرانی ها در این روز به صحرا می روند. و نظیر همان مراسمی که در نقاط دیگر هست در وایقان نیز انجام می شود. بعضی ها از شب قبل غذا را آماده می کنند و در صحرا فقط گرم می کنند ولی بیشتر خانواده ها وسایل و مواد اولیه خوراکی را می برند و در صحرا غذا را می پزند. برای پختن غذا در صحرا از آتشی که از هیزم های خشک تهیه شده است، استفاده می شود. جمع کردن هیزم و تهیه نمودن اجاق نیز یک کار تماشایی است. چایی را نیز در کِتری و روی همین آتش درست می کنند و چایی که بدینترتیب درست می شود بسیار خوشمزه و خوردن آن در صحرا لذت بخش می باشد.
یکی از تفریحاتی که مخصوص روز سیزده بدر است تهیه سبزی صحرایی است. مخصوصاً در سالهایی که در ماه فروردین هوا نسبتاً گرم و در زمستان گذشته بارندگی خوب باشد، سبزی صحرایی به وفور یافت می شود. معمولاً تهیه سبزی صحرایی سرگرمی خوبی برای خانم های میانسال می باشد. گاهی از همان سبزی صحرایی در روز سیزده بدر آشی تهیه می شود که بسیار خوشمزه و پرخاصیت می باشد. بیشترین ترکیب سبزی صحرای گیاهی به نام "یِمنیک" می باشد گیاهان دیگری نیز مانند قَزیاغی ، قالقان و شنگ و ........... نیز در ترکیب سبزی صحرایی وجود دارد. باغات ومزارع وایقان در ماههای فروردین و اردیبهشت پر از سبزی صحرایی است. گاهی اشخاصی از آبادیهای دیگر نیز برای تهیه سبزی صحرایی به وایقان می آیند. سبزی صحرایی یکی از سوغاتی هایی است که در فصل بهار از وایقان خانواده ها برای منسوبین نزدیک خود که ساکن شهرها مخصوصاً تهران می باشند، ارسال می نمایند.
بازیهایی که در روز سیزده بدر متداول است. عبارتند از:
پیل و دسته ، گیزلان پاچ ، گووالا قاشدی ، بورک قاپدی ، دیواردان آشدی، تکیم جوت، گول گول، کوف آسماق و قوندوم قوندوم و آیقالا گوش.
پیل و دسته : در این بازی تعداد زیادی از کودکان می توانند بازی کنند. وسیلۀ بازی عبارت است یک قطعه چوب به طول تقریباً یک متر و به قطر حدود پنج سانتی متر که اسم آن را دسته می گویند و چند قطعه چوب کوچک هرکدام به طول بیست سانتیمتر و قطر حدود سه سانتی متر که به آنها پیل می گویند و دو قطعه سنگ هر کدام به ابعاد حدود بیست سانتیمتر.
دو تا سنگ را به فاصله حدود پانزده سانتیمتر از همدیگر قرار می دهند. پیل را روی دو قطعه سنگ مانند پلی می گذارند. نفری که بازی را شروع کرده با دسته از زیر پیلی که روی دوتا سنگ قرار دارد به سمت بالا پرت می کند وقتی پیل به سمت بالا پرت شد با دسته ضربه دیگری به پیل می زنند تا به جای دورتر انداخته شود. دیگر بازیکنان سعی می نمایند که آن را در هوا بگیرند. هرکسی بتواند پیل را در هوا بگیرد امتیازی کسب می کند. اگر هیچکدام از بازیکنان نتوانند بگیرند پیل در جایی از زمین بازی به زمین می افتد. یکی از بازیکنان به نوبت پیل را به پیل دیگری که روی سنگ ها قرار داده شده می اندازد اگر به آن اصابت کند امتیاز دارد. فردی که امتیاز را کسب نموده دسته را می گیرد و بازی به همین ترتیب ادامه می یابد. تا زمانی که بازیکنان موفق به کسب امتیاز به طریق فوق نشده اند دسته همچنان دست بازیکن قبلی قرار دارد تا اینکه بازیکن دیگری امتیازی بیاورد و دسته را از او بگیرد.
گیزلان پاچ ( قایم باشک) : این بازی مشهور است و شیوه آن در همه جا یکسان است و بیشتر به کودکان کم سن و سال اختصاص دارد. در این بازی یکی از بچه ها چشم های خود را در جای مخصوصی می بندند به آنجا اصطلاحاً "مارا" می گویند. در این حالت فرصتی به بچه های دیگر می دهند تا در جایی قایم شوند. این بازیکنان تا زمانی که قایم نشده اند مرتباً می گویند "هَلَم یوُخ" یعنی نه هنوزچشمت را باز نکن. سپس کودکی که چشم بسته بود ،شروع به جستجو می کند. هرکدام از بچه ها زودتر موفق شود تا زود تر به "مارا " برگردد امتیاز کسب میکند.اما اگر کودکی که چشم بسته بود زودتر بتواند کودکان را بیابد و خود را به "مارا" برساند و "سک سک" کند امتیاز کسب کرده و اولین کودکی که پیدا شده بود چشم خواهد گذاشت.
گووالا قاشدی ( دنبال کردن و فرارکردن): این بازی بسیار پرتحرک است در این بازی تعداد زیادی از کودکان می توانند شرکت کنند .یکی از بچه ها سایر بچه ها را دنبال میکند تا بالاخره یکی از آنها را بگیرد بدینترتیب آن فرد باید بقیه بچه ها را دنبال کند. بچه ها تلاش می کنند که دستگیر نشوند بعضی ها بقدری قِبراق و زرنگ هستند که مدتها دیگر بازیکنان را مشغول می کنند و دستگیر نمی شوند.معمولا کودکان با هم قرار میگذارند که در صورت رفتن بر روی بلندی یا ایستادن در مکانی خاص خود را مصون کنند.
بورک قاپدی ( بورک یعنی کلاه – قاپدی بمعنای گرفتن چیزی با تلاش می باشد) : این بازی مشابه بازی pace maker انگلیسی بوده و از نظر شیوه بازی به نحوی به بازی هندبال مشابهت دارد. در این بازی، بازیکنان دو گروه می شوند. وسیله بازی یک کلاه است اگر کلاه هم نبود به جای آن چیز دیگر مثلاً دستمال انتخاب می شود. یکی از دو گروه به قید قرعه کلاه را تصاحب می کند. کلاه در دست رهبر گروه قرار می گیرد. او کلا ه را به یکی از یاران خود می اندازد. موقعی که کلاه در هوا است بازیکنان رقیب تلاش می کنند کلاه را بگیرند. اگرتوانستند کلاه را بگیرند به یاران خود می اندازند. به همین ترتیب کلاه در دست بازیکنان دست به دست می شود. کلاه در دست هرطرف بیشتر بماند امتیاز بیشتری کسب می کند. مسلماً بازی هندبال که الان سراسر جهان را گرفته است تکامل یافته نظیر این بازی بوده است با این تفاوت که به جای کلاه توپ انتخاب شده است.
دیواردان آشدی : این بازی به شیوه های مختلف انجام می شد البته نسبت به بازی های دیگر شیوع کمتری داشت. این بازی قدرت پرش افراد را تقویت می کرد در یکی از انواع این بازی، کلاه یا دستمالی را در جایی از دیوار قرار می دادند یکی از بازیکنان از دور خیز می گرفت و نزدیک دیوار جهش می کرد و با پای خود کلاه یا دستمال را می انداخت. حریف معمولا ارتفاع نقطه ای که کلاه را باید نصب کنند با توجه به توانایی خود انتخاب می کرد در این بازی دو یا چند نفر باهم رقابت می کردند و کسی که در بالاترین ارتفاع موفق به انداختن کلاه می شد برنده می شد. در این بازی گاهی شرط بندی هم می شد. شخص برنده از دیگران پاداشی می گرفت.
تکیم جوت ( بازی طاق و جفت) : این بازی بیشتر مربوط به روزهای اول عید است. کمتر در روز سیزده انجام می شود. در این بازی کودکان ازبادام هایی که عیدی گرفته اند استفاده می کنند. شیوه بازی بدین ترتیب است که یکی از بازیکنان تعدادی بادام در دستش می گیرد بعضی از اوقات که تعداد بادام زیاد است و در دست جا نمی گیرد در یک ظرف مثل پیاله یا کاسه بادام هارا می گذارند و طرف مقابل می گوید طاق است یا جفت. اگر درست گفته باشد تمام بادام ها را تصاحب می کند و اگر اشتباه کرده باشد به همان اندازه بادام به طرف مقابل می دهد. طرف برنده باز هم به طریق فوق بادام را در دستش قایم میکند یا درظرف قرار میدهد تا طرف مقابل طاق یا جفت بودن آن را حدس بزند. بازی به این ترتیب ادامه می یابد تا سرمایه یکی از طرفین تمام شود یا خودشان بازی را قطع کنند.
گول گول ( گل یا پوچ) : این بازی نیز در بسیاری از مناطق کشور متداول می باشد. دراین بازی تعداد زیادی از افراد می توانند مشارکت نمایند. بازی کنان دو گروه میشوند. نحوه گروه بندی نیز بدین ترتیب است که دونفر به عنوان سرگروه انتخاب می شوند. یکی ازسرگروه ها یکی را به عنوان یارانتخاب می کند . سرگروه دیگر یک نفر دیگر را یار می گیرد و یارگیری بدینترتیب ادامه می یابد. سپس برای تصاحب "گول" قرعه می کشند. سرگروه به صورتی که رقبای بازی متوجه نشوند گول را به یکی از یاران خود می دهد تا در دستش قایم نماید. معمولاً این کار با استفاده از یک چادر انجام می گیرد یعنی همه یاران دستهای خود را زیر چادر می برند و سرگروه در زیر چادر گول را به دست یکی از یاران می دهد. بعد دست ها را از زیر چادر بیرون می آورند سرگروه طرف مقابل با مشورت یاران خود گول را جستجو می کند. معمولاً از همان اول نمی گویند که گول در کدام دست است چون یک ریسک و خطر وجود دارد یعنی اگر خطا رود به تعداد دستهایی که باز نشده برای طرف مقابل امتیاز محسوب می شود. بنابراین دستها را یکی یکی با مشورت یاران خود حذف می کند تا اگر در این مرحله موفق به یافتن گول نشد امتیاز کمتری برای طرف مقابل نصیب شود. گول را در هر مرحله ای که بیابد به اندازه دستهایی که بسته مانده برای طرف یابنده امتیاز نصیب می شود و هم چنین گول را نیز تصاحب می نماید. بازی به همین ترتیب ادامه می یابد تا به میزان امتیازی که قبل از بازی سرگروه ها مقرر نموده اند، برسد. هرگروهی زودتر به امتیاز مقرر رسید برنده محسوب می شود و طرف بازنده متعهد انجام شرطی می شود که قبلاً قرار گذاشته بودند. مورد شرط نیز معمولا خوراکی مثلاً شیرینی یا بستنی و نظایر آن می باشد. این بازی نیز بسیار هیجان دارد. معمولا در حین بازی به همدیگر کُرکُری (رجزخوانی) میخوانند یا با شگرد هایی فکر حریف را منحرف می کنند یا با شگردهایی به وجود گول در دست طرف پی می برند. همه این مراحل زیبایی ها و هیجان های خاصی ایجاد می کند.
کوف آسماق (تاب بازی): این بازی منحصراً مخصوص سیزده بدر نیست ولی در روز سیزده بدر یکی از سرگرمی ها و تفریح بچه های کوچکتر می باشد. برای درست کردن "کوف" (تاب) از طناب و شاخه های مستحکم درختان استفاده می شود.
قوندوم قوندوم ( بازی دوز) : در این بازی مستطیلی کشیده می شد. وسط اضلاع مقابل نیز به هم وصل می گردید. و همچنین اقطار مستطیل نیز ترسیم می شد. معمولا دو نفر باهم بازی می کردند هر بازیکن سه مهره ازیک چیزی به اندازۀ دانۀ نخود انتخاب می نمود. بازیکن اول یکی ازآن سه مهره خود را که انتخاب کرده بود در یکی از نقاط تقاطع خطوط قرار می داد نفر دوم نیز به همین ترتیب اقدام می کرد. دوباره نفر اول یکی دیگر از مهره خود را د رمحل تقاطع قرار می داد نفر بعدی باید مهره خود را درمحلی قرار می داد که نفر قبلی نتواند مهره خودرا در امتداد دو مهره اول خود قرار دهد بازی به این ترتیب ادامه می یافت تا اینکه بالاخره یکی از بازیکنان هر سه مهره خود را در یک راستا قرار دهد نفری که زودتر موفق به این کار می شد برنده بازی محسوب می گردید. این بازی منشأ یک ضرب المثلی است با این مضمون " فلانی ایشینده قوندوم قوندوم اوینویور" یعنی فلانی در کار خود انگار بازی دوز می کند. این ضرب المثل در مواردی بکار میرود که کسی ثبات کار یا عقیده ندارد و هر روز کار یا عقیده خود را تغییر می دهد.
آیقالا قوش (بازی با سبزی): قبل ازبیان شیوۀ این بازی باید یادآور شوم که یک یا دو هفته مانده به عید نوروز زنان مقداری گندم خیس می کردند بعد از چندروز که گندم ها جوانه می زد آنهارا در سینی های کوچک یا بشقاب می ریختند و مرتبا آب می دادند. تا تحویل سال گندم ها بخوبی سبز می شدند. این سبزی ها را سر سفرۀ هفت سین یا سفرۀ عید نوروز می گذاشتند. تا روز سیزده سبزی ها رشد می کرد. در روز سیزده یکی از وسایل بازی و تفریح بچه ها بازی با این سبزی ها بود که به آن "آیقالاقوش" می گفتند. روز سیزده که خانواده به صحرا می رسیدند و جای نشستن خود را در صحرا آماده می کردند کودکان نیز با این سبزی ها به بازی مشغول می شدند. شیوۀ بازی نیز بدین ترتیب بود کودکان دو دسته می شدند. سبزی را مانند توپ هر کسی به یار و هبازی خود می انداخت کودکان طرف مقابل نیز تلاش می نمودند که آن را از دست حریف در بیاورد. موقعی که هر کودک سبزی را به یار خود می انداخت با صدای بلند می گفت "آیقالاقوش" و بدینترتیب جای خود را برای یار خودش مشخص می نمود و او را برای گرفتن سبزی که می خواست پرتاب کند آگاه می نمود. بازی به همین ترتیب ادامه می یافت که سبزی بکلی از بین می رفت.
چون راجع به سبز کردن گندم به مناسبت این بازی توضیح دادم یادآوری می نمایم که علاوه بر گندم، زنان بَزرک (در وایقان زَیَرَک می نامیدند) ، تخم شاهی، عدس یا ماش نیز سبز می کردند. روش سبز کردن این دانه ها نیز بدین ترتیب بود که تُنگ یا کوزه کوچکی انتخاب می نمودند و روی آن پارچه ای می کشیدند ودانه های فوق را که خیس کرده بودند روی کوزه می کشیدند . داخل کوزه را پر از آب می کردند. تراوش رطوبت از داخل کوزه باعث رویش وسبز شدن دانه ها می شد و روییدن سبزی روی تُنگ یا کوزه خیلی قشنگ می شد و به سفرۀ هفت سین و سفرۀ عید زیبایی خاص می داد. بعضی از زنان برای فررندان خود کوزه های خیلی کوچکتر انتخاب می نمودند و به ترتیب فوق سبزی روی آنها می رویاندند. به این کوزه های کوچک که مال بچه ها بود "بیدیخ" می گفتند. البته بیدیخ کاربرد دیگری داشت. بچه ها در ایام سال وقتی با والدین خود به صحرا و باغ می رفتند یا گوسفندان را به صحرا می بردند، بیدیخ خود را پر از آب می کردند و موقع تشنگی از بیدیخ خود آب می خوردند.
زنده نگه داشتن یاد ایام،افراد و مکان هایی که باخاطرات ما عجین شده است نه تنها از حلاوت خاصی برخوردار است بلکه پاسداری از آنها و ظیفه ایست که هر کس در حد توانایی خود ملزم به انجام آن است. من در وایقان –آبادی ای از توابع شهرستان شبستر-در سال 1323 متولد شده ام . روز های زیبایی از زندگیم را در آنجا گذرانده ام.خاطراتی که بعضا منحصر به فرد نیز میباشند برای من در آن ایام شکل گرفته که فرصت را مغتنم شمرده و ضمن معرفی این آبادی برای خوانندگان ، تعدادی از آنها را نیز مختصرا بیان خواهم کرد.