نوروز 1393
نوروز در شاهنامه
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه بنیان عید نوروز را به جمشید نسبت می دهد. مطابق آنچه که در شاهنامه است پیشدادیان اولین سلسله ای هستند که در ایران حکومت تشکیل داده اند. اولین پادشاه این سلسله کیومرث می یاشد. بعد ازاو به ترتیب هوشنگ (نوۀ کیومرث)، تهمورث و جمشید به پادشاهی رسیده اند. پس جمشید چهارمین پادشاه از این سلسه است. مطابق روایت شاهنامه کیومرث سی سال، هوشنگ چهل سال، تهمورث سی سال و جمشید هفتصد سال پادشاهی کرده اند. بنیان جشن سده به هوشنگ و بنیان جشن نوروز به جمشید منسوب می باشد. بر حسب روایت شاهنامه، جمشید در طی پادشاهی طولانی خود بسیاری از نهادهای مدنی را پایه گذاری نموده است. به شرح زیر:
1) اول پادشاهی نحوۀ ساخت اسباب رزم را مهیا نموده وبرای تکمیل این کار پنجاه سال رنج برده است
نخست، آلت جنگ را، دست برد در نام جســـــتن به گردان ســــپرد
به فــــر کیی نـــرم کرد آهنــــــا چو خود و زره کرد و چون جوشنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان همه کـــــــــرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون، ســـــال پنجاه رنج ببــــــــرد و از این چند، بنهاد گنج
2. پس از فراغت از مهیا نمودن اسباب رزم برای تهیه جامه اقدام نموده و تکمیل این کار نیز پنجاه سال طول کشیده است.
دگر پنجه، اندیشـــه ی جامه کرد که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتّان و ابریشــــم و موی قز قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشـــــان رشتن و تافتن به تار اندرون پــود را بافتن
چو شد بافته، شستن و دوختن گرفتند ازو یکســــر آموختن
3.اقدام سوم ایشان بنیاد نهادن امور پیشه وری است. این اقدام نیز پنجاه سال زمان برده است.
ز هر انجمن، پیشه ور، گرد کرد بدین اندرون نیز، پنجاه، خورد
4.چهارمین کار ایشان ایجاد طبقه بندی اجتماعی است. او مردم جامعه را به چهار گروه تقسیم نموده و برای هر گروه وظیفه و جایگاه مخصوص تعیین کرده است. نام گروههای چهارگانه عبارتند از:
الف: کاتوزیان (عبادت کنندگان)
گروهی که کاتوزیان، خوانیش به رســــــم پرستندگان دانیش
جدا کردشـــــان از میان گروه پرســـتنده را جایگه کرد، کوه
بدان تا پرســـتش بود کارشان نوان پیش روشن جهاندارشان
ب: نیساریان (نیروهای رزمی)
صفی بر دگر دســــــت بنشاندند همی نام، نیســــاریان، خواندند
کجا شـــــیر مردان جنگ آورند فروزندهٔ لشــــــــگر و کشورند
کزیشان بود تخت شاهی به جای وزیشان بود، نام مردی، به پای
ج: کشاورزان
به سودی سه دیگر گره را شناس کجا نیست، از کس بر ایشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بـــدروند به گاه خورش ســــــرزنش نشنوند
تن آزاده و آبــــــاد گیتی به روی بر آســــــــوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخن گوی آزاده مرد که آزاده را، کاهلی، بنــــــده کرد
د: اهتوخشیان (صنعتگران)
چهارم که خوانند، اهتوخـوشی همان دست ورزان ابا سرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود روانشان همیشه پر اندیشه بود
طبقه بندی اجتماعی نیز پنجاه سال طول کشیده است.
بدین اندرون سال پنجاه نیز بخورد و بورزید و بخشید چیز
5.پنجمین اقدام ایشان در رابطه با ایجاد بناهای عمومی و ابداع نحوۀ تهیه مصالح ساختمانی است. در این کار از دیوان کمک گرفته است.
بفرمـــود پس دیـــــــو ناپاک را به آب اندر آمیــــــختن خاک را
هر آنج از گل آمد، چو بشـناختند سبک خشــــت را، کالبد ساختند
به سنگ و به گج، دیو دیوار کرد نخست از برش هندسی کار کرد
چو گــــــــرمابه و کاخ های بلند چو ایوان که باشـــد پناه از گزند
6.ششمین کار جمشید پایه گذاری استخراج معادن و ابداع هنر کشتی سازی و تهیه دارو و حرفه پزشکی است.
ز خارا گهر جســـــــــت یک روزگار همـــــــی کرد ازو روشنی خواستار
به چنـــــــگ آمدش چند گــــــونه گهر چو یاقوت و بیـــــــجاده و سیم و زر
ز خــــــارا به افســــــــون برون آورید شد آراســــــته بنـــــــدها را کلیــــد
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشـــــــکی و درمان هر دردمنــــــــد در تنــــــــدرستی و راه گــــــــــزند
همــــــــان رازها کرد نیز آشـــــــــکار جهـــــــــــــان را نیامد چنو خواستار
گــــذر کرد از آن پس به کشتی بر آب ز کشــــــــور به کشور گرفتی شتاب
چنین ســـــــال پنجـــــــــــه برنجید نیز ندید از هنر بر خرد بســــــــــته چیز
تمام اقدامات فوق سیصد سال طول کشید. جمشید وقتی از انجام امور فوق فارغ شد با فر کیانی تختی ساخت. دیوان را مطیع خود نمود و آنان را مأمور نمود. او در روز هرمز فروردین یعنی اولین روز فروردین بر تخت نشست و دیوان که مطیع و منقاد او بودند تخت را برداشته و برافراشتند. به خاطر این موفقیت این روز را جشن گرفتند. مقرر شد که در هر سال همین روز جشن گرفته شود و این بود بنیان عید نوروز به روایت شاهنامه
1)همه کردنیـــها چو آمد به جای ز جـــــای مهی برتر آورد پای
2)به فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
3)که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون برافراشتی
4)چو خورشـــــید تابان میان هوا نشــــــسته برو شاه فرمانروا
5)جهان انجمن شد بر آن تخت او شگفتی فرومانده از بخت او
6)به جمشـــــید بر گوهر افشاندند مران روز را روز نو خواندند
7) سر ســـــــال نو هرمز فرودین برآســــوده از رنج روی زمین
8)بزرگان به شادی بیاراســـــتند می و جام و رامشگران خواستند
9)چنین جشن فرخ ازان روزگار به ما ماند ازان خسروان یادگار
10) چنین سال سیصد همی رفت کار ندیدند مرگ انـــــدران روزگار
11)ز رنج و ز بدشــــــان نبد آگهی میان بسته دیوان بسان رهی
12)به فرمان مردم نهاده دو گوش ز رامش جهان پر ز آوای نوش
13)چنین تا بر آمد برین روزگار ندیدند جز خوبی از کردگار
14)جهان سربه سر گشت او را رهی نشسته جهاندار با فرهی
کلمۀ نوروز در شاهنامه در بیست و هشت بیت تکرار شده به شرح زیر:
1. گفتاراندر آفرینش آفتاب (بیت 76)
به چندین فروغ و به چندین چراغ بیاراسته چون به نوروز باغ
2. گفتار اندر فرود سیاوش (بیت 12084 )
همه ساله بخت تو پیروز باد همه روزگار تو نوروز باد
3. داستان بیژن و منیژه 1 بیت 15589
دلم بر همه کام پیروز کرد که بر من شب تیره نوروز کرد
4.داستان بیژن و منیژه 2 بیت 16117
که خسرو بهر کار پیروز باد همه روزگارش چو نوروز باد
5. داستان بیژن و منیژه 2 بیت 16151
چو نوروز فرخ فراز آمدش بدان جام روشن نیاز آمدش
6. دوازده رخ 6 بیت 18774
که پیروزگر شاه پیروز باد همه روزگارانش نوروز باد
7. در ستایش سلطان محمود بیت 21680
بدین شاه نوروز فرخنده باد دل بدسگالان او کنده باد
8. داستان رستم و اسفندیار 2 بیت 26260
همه ساله بخت تو پیروز باد شبان سیه بر تو نوروز باد
9. داستان دارای داراب بیت 29006
نگه دارد این فال جشن سده همان فر نوروز و آتشکده
10. پادشاهی اردشیر بیت 32410
به دیبا بیاراست آتشکده هم ایوان نوروز و کاخ سده
11. پادشاهی یزدگرد بزهکار بیت 34024
چو با تگ چنان پایدارش کنم به نوروز با باد یارش کنم
12. پادشاهی یزدگرد بزهکار بیت 34184
مگر مهر و نوروز و جشن سده که او پیش رفتی میان رده
13. پادشاهی بهرام گوربیت 34674
برفتند یکسر به آتشکده به ایوان نوروز و جشن سده
14. پادشاهی بهرام گوربیت 36187
چو شد ساخته کار آتشکده همان جای نوروز و جشن سده
15. پادشاهی قباد بیت 37753
نهاد اندر آن مرز آتشکده بزرگی به نوروز و جشن سده
16. پادشاهی کسری انوشیروان بیت 36068
همان گر نبارد به نوروز نم ز خشکی شود دشت خرم دژم
17. پادشاهی هرمزد بیت 43404
سه یک دیگر از بهر آتشکده همان بهر نوروز و جشن سده
18. پادشاهی خسرو پرویز بیت 44660
کند با زمین راست آتشکده نه نوروز ماند نه جشن سده
19. پادشاهی خسرو پرویز بیت 45546
گرای دون که گویی که پیروز نیست ازان پس و را نیز نوروز نیست
20. پادشاهی خسرو پرویزبیت 47451
ابا فر و با برز و پیروز باد همه روزگارانش نوروز باد
21. پادشاهی خسرو پرویزبیت 47916
بدان باغ رفتی به نوروز شاه دو هفته به بودی بدان جشنگاه
22. پادشاهی خسروپرویز بیت 48035
همیکرد هرکس به ایوان نگاه به نوروز رفتی بدان جایگاه
23. پادشاهی خسروپرویز بیت 480405
به نوروز چون برنشستی به تخت به نزدیک او موبد نیک بخت
24. پادشاهی خسروپرویز بیت 48057
هرآنکس که درویش بودی به شهر که او را نبودی ز نوروز بهر
25. پادشاهی شیرویه بیت 48595
جز از رسم و آیین نوروز و مهر از اسپان وز بندهی خوب چهر
26. پادشاهی شیرویه بیت 48788
به یزدان و نام تو ای شهریار به نوروز و مهر و بخرم بهار
27. پادشاهی یزدگرد بیت 49494
هم آتش به مُردی به آتشکده شدی تیره نوروز و جشن سده
28. پادشاهی یزدگرد بیت 49544
به نوروز و مهر آن هم آراستست دو جشن بزرگست و با خواستست