یادی از یک پزشک فداکار
روز چهارشنبه هیجدهم مرداد برای بازدید از یک مرکز تحقیقاتی وابسته به مؤسسه انستیتو پاستور ایران و تشکیل جلسه هیأت امنای این مؤسسه با چند نفر از همکارانم به روستای «اکنلو» رفتیم این روستا که نام صحیح آن «اکینلو» است در هفتاد کیلومتری شهر کبودراهنگ در استان همدان واقع شده است و از تهران بیش از چهارصد کیلومتر فاصله دارد. ما ساعت پنج صبح از تهران حرکت کردیم و حدود ساعت ده صبح به روستا رسیدیم. روستای مزبور که حدود دوهزار نفر جمعیت دارد بافت روستایی خود را کاملا حفظ کرده و اکثر خانه های آن گلی و کوچه ها تنگ، خاکی و پرپیچ و خم می باشند.قصدم توصیف وضعیت این روستا نیست اما چون می خواهم از یک پزشک فداکار یادی بکنم که هفتاد و دو سال قبل در این روستا با خانواده اش به مدت دوارده سال مستقر شده تا خدمتی برای بشریت و مخصوصا برای مردم ایران انجام دهد، لازم دیدم به طور اجمال موقعیت روستای مزبور را تبیین کنم.
ما که امروز برای رسیدن به روستای مزبور با امکانات خوب و مسیری که قسمت اعظم آن اتوبان است پنج ساعت در راه بودیم و هنگام رسیدن احساس خستگی کردیم تصور فرمایید با شرایط هفتاد و دو سال قبل کسی که عزم نموده به این روستا برود و برای تأمین نیازمندیهای تحقیقاتی مجبور بود مکرر بین تهران و روستای مزبور رفت و آمد کند و یا جهت تحقیقات میدانی کیلومترها پیاده راه برود تا حیوانات و جوندگانی را که ناقل یک بیماری مهلک بودند به دست آورد، متحمل چه زحماتی شده است. نام این شخص "پروفسور مارسل بالتازار" و اهل فرانسه است. او در سال 1945 میلادی که تازه نایره جنگ جهانی دوم خاموش شده بود به ایران آمده و در انستیتو پاستور ایران مشغول خدمت شده است.