شرح غزل 314 حافظ

شرح غزل 314 حافظ

عزیزی از خوانندگان وبلاگ اینجانب ضمن اظهار لطف، معنی این بیت از حافظ (دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم لیکن از لطف لبت صورت جان می‌بستم ) را از من خواسته بودند. سؤال ایشان انگیزه ای شد تا در حد بضاعتِ دانش خود توضیحاتی در مورد غزل شماره 314 که بیت مزبور مطلع آن است نوشته، در وبلاگ خودم قرار دهم:

ادامه نوشته

انطباق غزلی از حافظ با واقعه کربلا

انطباق غزلی از حافظ با واقعه کربلا

الا يا ايـّــها السـّـــاقی اَدِر کأســـــاً و ناولهــــا     که عشق آســان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

برای مشاهده متن کامل روی عبارت "ادامه مطلب" کلیک کنید.

ادامه نوشته

شرح غزلی از حافظ

شرح غزلی از حافظ

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست   پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست

ساعت 11 روز یکشنبه 25/4/1391 دو نفر ازهمکاران عزیزم جناب آقای شکوهی و جناب آقای دکتر چاوشیان برای مذاکره در مورد تنقیح قوانین به دفتر من آمدند. پس از پایان مذاکرات، اینجانب به آقای دکتر چاوشیان که اهل خوی هستند گفتم که یک هفته قبل همراه چند نفر از دوستانم به شهرشان خوی رفته بودم و مختصری از دیده هایم تعریف کردم. جناب آقای شکوهی معنی خوی را پرسید. جواب دادم که در لغت، کلمۀ خوی هم به معنی نمک وهم به معنی عرق آمده است و اضافه کردم حافظ در غزلی این کلمه را به معنای عرق به کار برده است. غزل را برایشان خواندم و وعده کردم که شرح غزل را برای آقای چاوشیان بنویسم. با توجه به مصداق "الکریم اذا وعد وفی" شرح غزل را نوشتم و برایش ایمیل کردم. بعداً فکر کردم شاید برای مراجعه کنندگان به وبلاگم که به آدرس وایقان – وطنمان است مفید باشد در وبلاگ هم قرار دادم.

ساعت 22:30 دوشنبه مورخه 26/4/1391

دکتر حسن امین لو

ادامه نوشته