« بسم الله الرحمن الرحيم »

آذربايجان در تاريخ ايران نقش بسيار ممتازي دارد و اگر بگوئيم كه آذربايجانی­ها در اكثر عرصه‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادی، فرهنگ، هنر و ادبيات در طول تاريخ ايران پرچمدار بوده‌اند سخني بگزاف نگفته‌ايم. يك بررسي تطبيقي مي‌تواند مؤيد اين ادعا باشد. قصد دارم در اين مجال مختصر در هر يك از عرصه‌هاي فوق چند نمونه به عنوان مصداق ذكر نمايم 

اول به ذكر مصاديقي از عرصه ادبيات مي پردازم

-        اگرچه خاستگاه شعر فارسي خراسان بزرگ است و رودكي سرخيل شعراي متقدم از سمرقند است ولي با كمترين فاصله زماني، شعر دري در آذربايجان نيز نضج پيدا مي‌كند بطوريكه كمتر از يك قرن بعد از رودكي، قطران تبريزي قصايد بسيار پخته‌اي مي‌سرايد بطوريكه ناصرخسرو قبادياني كه خود شاعري تواناست اشعار او را مي‌پسندد و مي‌گويد «در تبريز قطران نام شاعري ديدم كه شعري نيكو مي‌سرايد» او قصیده ای در مورد زلزله تبریز دارد. این قصیده علاوه بر اینکه حاکی از عظمت  تبریز در آن روزگار است و همچنین بیانگر شدت زلزله ای است که رخ داده، نمایانگر پختگی شعر او نیز است.

نبود  شهر  در  آفاق  خوشتر  از  تبریز           به ایمنی و به مال  و  به  نیکویی و  جمال

به کام خویش همی کرد هرکسی تدبیر          به مال خویش همی داشت هرکسی آمال

فراز گشت نشیب ونشیب گشت فراز           رمال  گشت  رماد   و  جبال  گشت  رمال

-        اگرچه حكيم ابوالقاسم فردوسي پرچمدار شعراي حماسه سراي فارسي زبان از خطة خراسان است و در سرودن اشعار رزمي هيچ كس را ياراي برابري با او نيست. پرچمدار سرايندگان اشعار بزمي نيز حکیم نظامي گنجوي است كه از آذربايجان برخاسته و با خلق خمسة نظامي (پنج گنج) شاهكاري آفريده است كه مقلدين او كه بعضي از آنها چون مولانا عبدالرحمن جامي صاحب هفت اورنگ و اميرخسرو دهلوي  صاحب خمسه از شعراي زبردستي هستتند به اعتراف خودشان هرگز به گرد او نرسيده‌اند.

نظامی که‌استاد این فن وی است                     در این بزمگه شمع روشن وی است

ز ویرانۀ گنجه شد گنج سنج                           رسانید گنج سخن را به پنج

چو خسرو به آن پنج هم‌پنجه شد                    وز آن بازوی فکرتش رنجه شد

این نکته نیز ناگفته نماند که کمتر شاعری را می یابیم که فخامت و نزاکت در اشعارشان به اندازه نظامی تبلور یافته باشد مغازله و معاشقه های خسرو با شیرین و لیلی با مجنون با عشقهای مجازی و زمینی قابل قیاس نیست، و هر جا از عشق سخن میگوید علوی و آسمانی است.

-        اگرچه زادگاه مولوي عارف بزرگ و افتخار مشرق زمين، شهر بلخ است ولي همگان مي دانيم كه دم مسيحايي و انفاس شمس تبريزي  عشق الهي را در او زنده كرد و پس از محشور شدن با او بود كه بانگ نايش از عشق آتشين گشت. و باز ازبان شهریار می گویم:

شاهنــــــــامه طبل ما و کوس ماست                  مثنوی چنگ و نی و ناقوس ماست

در نـــــی خلقت خدا تا دردمیــــــد                  نیز نی نالان تـــر از ملا که دیـــــد

یا رب این نی زن چه دلکش می زند                  نی زدن گفتنـــــد آتش می زنـــد

آتش است این بانگ نای و نیست باد            هر که   این آتش ندارد،  نیست باد

شمس تبریزی در ۲۶ جمادی‌الثانی 642 قمری (معادل ۶ دسامبر ۱۲۴۴ میلادی و ۱۶ آذر ۶۲۳ هجری خورشیدی) به قونیه رسید. با مولوی ملاقات کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت مولانا را دگرگون کرد. تا پیش از دیدار شمس تبریزی، مولوی از عالمان، فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود، در چهار مدرسه معتبر تدریس می‌کرد و اکابر علما در رکابش پیاده می‌رفتند. با دیدار شمس تبریزی، مولوی لباس عوض کرد، درس و وعظ را یکسو نهاد و اهل وجد و سماع و شاعری شد. غزلياتش را كه سراپا شور و اشتياق خدايي است به عشق شمس تبريزي سرود.

مولوی خاطر به عشق شمس باخت                 وین همه دیوان به نام شمس ساخت

نـــــی همین بر طبع ملا آفــــرین                  آفـــــرین بر شمس ملا آفـــــرین

جشــــن قرن هفتــــم ملای روم                    گـــرچه  برپا گشته در هر مرز و بوم

لیک ملا شمس را جویا بــــــود                      هر کجا شمس است آنجا می رود

شمس چون تبریزی و از آن ماست                  روح ملا هم یقین مهـــــمان ماست

مولوی گرچه شمس تبریزی را خیلی زود از دست داد ولی تا آخرین نفس از یاد او غافل نماند. بعد از شمس، مدتی صلاح الدین زرکوب مرادش شد بعد از زرکوب نیز حسام الدین چلبی که اصالتا اهل اورمیه بود مرشد و مراد مولوی گردید و مثنوی را هم که به اذعان اهل نظر عالیترین مجموعه شعر عرفانی در جهان است، با ارشاد او در ده سال آخر عمرش سرود.

-        اگرچه حکیم سنايي غزنوی عارف بزرگ اهل خراسان است و عطار نيشابوري كه هفت شهر عشق را گشته و سيمرغ عشق الهي در منطق الطيرش به اوج عرفان رسيده و بر فناي في الله دست يافته است او نيز اهل خراسان است ولي بايد بياد آورد كه مکتب عرفان و تصوف در آذربایجان چیزی از خراسان کم نداشت. شاهد این مدعا ان است که عارفي بزرگ چون اميرحسين هروي از هرات حل مسايل عرفاني را در قالب هفده سؤال به مكتب شيخ محمودشبستري فرستاده است. او نيز در پاسخ به سوالات آن عارف خراساني، اثر موجز و بي‌بديل خود يعني گلشن راز را خلق نموده است كه بقول «شاردن» مستشرق فرانسوي تمام حكمت متعاليه در اين مثنوي هزار بيتي جمع آمده است. حکمای بزرگی چون صدرالمتألهین ملاصدرای شیرازی،  حاج ملاهادی سبزواری و ملامحسن فیض کاشانی برای تصدیق نظرات خود ابیاتی از گلشن­راز را به عنوان شاهد و مصداق آورده­اند. تأثیر گلشن راز به قدری بوده است که امیر تیمور گورکانی شهر تبریز را به احترام شیخ از قتل وغارت مصون ساخته و تمامی اهل شبستر را به هدیه سکه ای طلا از جانب او برخوردار نموده است. گلشن­راز به عنوان اثری که در کمترین حجم بیشترین محتوا را دارد در سازمان یونسکو ثبت جهانی شده است.  آیت الله حسن زاده آملی در زیارت شیخ قصیده غرایی دارد که این دو بیت از آن است:  

یکی از مخلصـان آن جناب است      چو ذرّه در حضــــور آفتــــاب است

حسن نام و حسن زاده به شُـهرت      ز شـــــهر خویش آمد تا به شَـــهرت

-        اگرچه شعراي معروفي چون فرخي سيستاني، انوري ابیوردی و عنصري بلخی از شرق ايرانند و هر سه شاعر، استادي خود را در قصيده سرايي به اوج رسانيده‌اند ولي بايد اذعان نمود كه سروده‌ها و قصايد خاقاني شرواني صلابت ديگري دارد. قصیده ای که او در سفر مکه ضمن گذر از مداین از برای عبرت سروده است بیت مطلع آن این است:  

هان ای دل عبرت بین از دیده نظــــر کن هان               ایوان مدائـــــن را آیینــه‌ی عبرت دان

ابیات زیر حسن ختام این قصیده است:

اخوان که ز راه آینــــد آرنـــــــد ره‌آوردی               این قطعه ره‌آورد است از بهر دل اخوان

بنگر که در این قطعه چه ســــــحر همی راند               مهتوک مسیحا دل، دیوانه‌ی عاقل جان

-        اگرچه افصح المتکلمین، سعدي و لسان الغيب، حافظ ستارگان ادب فارسي اهل شيرازند و در غزل عاشقانه و قصاید ناصحانه کسي را ياراي برابري با سعدي نيست و به قول خودش:

 

نه هرکس حق تواند گفت گستاخ       سخن ملکی است سعدی را مسلم

 و در غزل عاشقانه عارفانه نيز حافظ بر عرش تكيه زده است و به قول خودش:

درآسمان چه عجب گر زگفته حافظ        سماع زهره به رقص آورد مسیحا را

در اين خصوص كمتر شاعري به پای این دو شاعر شیرازی مي‌تواند برسد ولي از آذربايجان نيز غزلسرايي بزرگ چون صائب تبريزي برخاسته كه در بيان كنايات، استعارات بديع و نکته پردازی كسي را جرأت برابري با او نيست. او در غزلياتش سخن‌هاي نوي آورده است كه نو را حلاوتي است دگر. او شاخص ترین شاعر سبک هندی است. همچنین همام تبریزی که سروده هایش همسان غزلهای سعدی است و مغربی تبریزی که غزلهایش با غزل های حافظ همپایی می کند.

-        اگرچه در تاريخ ادبيات فارسي كم نيستند زنان شاعره‌اي كه قريحه خود را در سرودن اشعار فارسي آزموده‌اند و رابعه بلخی به عنوان اولین زن پارسی گوی فضل تقدم را نصیب  خراسان نموده است ولي بايد اذعان نمود كه هيچ كدام از شاعره های پارسی گوی با اختر چرخ ادب، پروين اعتصامي تبريزي قابل مقايسه نيستند. پروین پایه گذار شعر مناظره ای در ایران است و بیشتر در قالب قطعات ادبی، مضامین اجتماعی را با دیده انتقادی به تصویر کشیده‌است. ملک الشعراء بهار گفته که پروین با آمیزش سبک خراسانی و سبک عراقی و افکار حکما و اندیشه های عرفا، با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است شیوه‌ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.

علامه محمد قزوینی او را ملكه زنان شاعر می نامد. علی اكبر دهخدا او را «یگانه و فرید و گوهر رخشنده اكلیل مفاخر عصر حاضر» می داند. ملك الشعرای بهار اشعار او را همانند «گلدسته ای از ازهار نوشكفته «مثال می زند و سعید نفیسی معتقد است: «اگر در تاریخ شعر فارسی نیز بگردیم، می­بینیم كه تاكنون به هیچ یك از زنانی كه در زبان ما شعر گفته اند این همه توجه نكرده اند و آن توجه كاملاً بجا است زیرا كه قطعاً تاكنون هیچ زنی در این زبانی كه این همه ترجمان های گویای بلیغ داشته است، مانند پروین یعنی به خوبی پروین شعر نگفته است.»

-         اگرچه در شعراي متأخر، شاعراني توانا و سخن پردازاني ماهر فراوانند ولي به جرأت مي‌توان ادعا نمود كه هيچ كدام از آنها به پاي شهريار شاعران معاصر، سيدمحمدحسين شهريار نمي‌رسند. تعداد زیادی از غزليات او با غزليات خواجه شيراز برابري مي‌كند و براي حيدربابايش نظيره‌اي نمي‌توان يافت. شهریار شایستگی آن را داشت که به حق روز وفاتش به عنوان روز شعر و ادب نام گذاری شود.

-        وجود قبرستانی با عنوان مقبره الشعراء در محله سرخاب تبریز که نظیر آن در هیچیک از شهرهای ایران نیست بیانگر کثرت شعرا، عرفا و ادبا در این شهر است. بیش از ۴۰۰ شاعر، عارف و رجال نامی ایران و کشورهای منطقه ازجمله اسدی طوسی، خاقانی شروانی، ذوالفقار شروانی، عزیز خان مکری، شاهپور نیشابوری، شکیبی تبریزی،  شمس‌الدین سجاسی، ظهیر فاریابی، قطران تبریزی، لسانی شیرازی،  مانی شیرازی، مجیرالدین بیلقانی، مغربی تبریزی ، همام تبریزی و سید محمدحسین شهریار، از ۸۰۰ سال پیش یکی پس از دیگری در اینجا به خاک سپرده شده‌اند

-        در عرصه حكمت و فلسفه اگرچه ملاهادي سبزواري از خراسان و صدرالمتألهين از شيراز جايگاه ويژه‌اي دارند ولي علامه سيدمحمدحسين طباطبايي و علامه محمدتقي جعفري از فرزندان آذربايجان جايگاه بس والايي دراين زمينه  دارند. به تصدیق اکثر اهل فن تا کنونی تفسیری به عظمت تفسیر المیزان علامه نداریم. وتفسیر مثنوی و نهج البلاغه علامه جعفری در نوع خود منحصر به فرد است. سخنرانی­های این فیلسوف بزرگ با لهجه شیرین تبریزی که گاهی از رسانه ها پخش می شود خیلی ها را مجذوب خود می کند.

-        اگرچه علماي شيعه‌اي كه از نقاط مختلف كشور برخاسته‌اند بسيارند و همگي باعث عزت و افتخار اسلامند ولي بايد اذعان نمود كه جايگاه علامه اميني ويژه است . او با خلق اثري جاودانه بنام الغدير که در واقع دایره المعارفی است خدمتي به عالم تشيع نمود كه نظير آن كمتر يافت مي‌شود .

-        همه مي‌دانيم كه شروع مدارس جديد با تأسيس مدارس رشديه بود كه مؤسس آنها ميرزاحسن معروف به رشديه است كه او نيز اهل تبريز بود. این مرد سخت کوش اولین دبستان را در سال 1305 قمری (1267 شمسی)در محله ششگلان تبریز در مسجد مصباح الملک تاسیس نمود. ولی با توجه به مخالفت های شدید مدرسه اش تعطیل گردید. او از تصمیم خود منصرف نشد و باز با حمایت تعدادی از افراد آگاه تبریز مدرسه دایر نمود و در طول حیاتش  8  بار در تبریز در مکان های  مختلف مدرسه دایر نمود و هر بار با مخالفت روبرو گردید با حمایت هایی که دولت وقت از مخالفین داشت مدرسه اش تعطیل و تخریب گردید. یک بار نیز با ضرب وشتم پایش را شکستند و چون دستش را نیز در مشهد شکسته بودند این شعر را سرود:

مرا دوست بی‌دست و پا خواسته است               پسندم همان را که او خواسته است

ماحصل سخن این است که بعد از دارالفنون تهران ، تبریز اولین شهری در ایران است که با پایمردی رشدیه مدارس به سبک جدید در آن تأسیس گردیده و با فاصله زمانی کوتاهی در شبستر و خامنه مدارس جدید تأسیس شده اند.

-        در موضوع آموزش ناشنوايان و نابينايان نقش مرحوم باغچه‌بان را نيز نبايد فراموش كرد كه او نيز اهل آذربايجان است . او ابتدا در تبریز کودکستانی را تحت عنوان «باغچه اطفال» دایر کرد و به همان خاطر خود را باغچه‌بان نامید. او اولین مدرسه ناشنوایان کشور را در سال ۱۳۰۳ شمسی با وجود مخالفت‌های زیاد در تبریز دایر کرد. باغچه بان کتابی مصور به نام بابا برفی برای کودکان تهیه نمود. شورای جهانی کتاب کودک، آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرده است.

-        اولین چاپخانه در سال ۱۲۲۷ قمری توسط شاهزاده عباس میرزا در تبریز تاسیس شد و ۱۲ سال بعد دومین چاپخانه ایران در تهران تاسیس شد.

-        نخستین سالن سینمای ایران در سال ۱۲۷۹ (۵ سال پس از اختراع جهانی آن توسط برادران لومیر) با نام «سینما سولی» که توسط کاتولیک‌ها در شهر تبریز تاسیس شده بود، آغاز به کار کرد.

-        کتابخانه تربیت، نخستین کتابخانه عمومی دولتی ایران است که توسط محمدعلی تربیت در تبریز پایه‌گذاری شد.

-        اولین پول کاغذی در ایران در زمان سلطنت گیخاتو از پادشاهان ایلخانی حدود 700 سال پیش در تبریز تهیه گردید ولی به علت مخالفت بازرگانان بعد از مدت کمی انتشار آن متوقف شد.

-        در بحث ميراث فرهنگي گرچه زلزله‌هاي ادواري بزرگ، بسياري از مواريث فرهنگي را تخريب نموده و يا از بين برده است ولي آنچه كه باقي مانده باز قابل اعتناست .

-         بازار تبريز تا چند سال قبل به عنوان بزرگترين مجموعه سرپوشيده جهان به شمار مي‌رفت و بيانگر موقعيت ممتاز بازرگاني شهر تبريز بود .

-         گرچه كاشيكاري‌هاي بناهاي باقيمانده از دورة صفويه در اصفهان بسيار زياد است ولي كاشيكاري مسجد كبود تبريز از حيث ظرافت و زيبايي شاهكاري استثنايي است. مسجد مزبور به حق فيروزه جهان اسلام نام گرفته است .

-        ارك عليشاه در تبریز كه ديوار سترگ آن نشانة عظمت بناي اوليه است كه در نوع خود بي‌بديل است .

-        در عرصه هنر باید گفت هنرمندان زیادی در تبریز می زیسته اند در این مجال فقط به ذکر نام کمال الدین بهزاد بزرگترین مینیاتوریست ایران که در زمان صفویه می زیسته اشاره می کنم. آرامگاه او در کنار مقبره کمال الدین خجندی است که به قبر دو کمال مشهور است.

-        در حال حاضر هنرمندان تبریزی در بیشتر عرصه ها هنرآفرینند مخصوصا در بافت قالی بویژه در تابلوهای تصویری در جهان مالک­الرقابند.

-        در  زمینه آموزش عالی نیز باید گفت تبریز فضیلت تقدم بر سایر شهرها دارد.  تل‌هاي باقي مانده از ربع رشيدي گرچه يادآور خاطرات تاريخي تأسف آور و دلخراش است ولي مع‌الوصف بسيار غرورانگيز و افتخار‌آفرين است . مي‌دانيم تقدم زماني از نظر آموزش عالي با دانشگاه جندي شاپور است كه افتخار آن نصيب مردم خوزستان است ولي اگر اصل را بر وسعت، تعداد دانشجويان و اساتيد، تعداد رشته‌ها و تعداد كتاب‌ها قرار دهيم اين فضيلت مخصوص آذربايجان است ربع رشیدی یکی از بناهای تاریخی و ارزشمند شهر تبریز است که در دامنه کوه سرخاب در محلی با صفا مشرف به کوههای عینعلی و باغات سرسبز باغمیشه حدود هفتصد سال پیش بنا شده است این دانشگاه شامل چهار دانشکده بود که در چهار طرف آن قرار داشت و به همین مناسبت به رَبع رشیدی شهرت یافته است. برابر با نوشته تاریخ‌نگاران و جهانگردان بزرگ این مجموعه دارای وسعتی بسیار و ساختمان‌های گوناگون همچون مسجد، مدرسه، بیمارستان (دارالشفا) و کتابخانه و گنبدی برای آرامگاه خواجه رشیدالدین بوده است. این بنا مانند بیشتر شهرهای کهن دارای حصار و بارویی بزرگ بوده است. از مضمون نامه‌ای که خود خواجه رشیدالدین فضل‌الله به دو پسرش درباره ساختمان این بنا نوشته چنین برداشت می‌شود که در آن زمان، ربع رشیدی در جایگاه دانشگاهی بوده که از هر دانشی در آنجا شعبه‌ای راه‌اندازی شده بود و شش هزار دانشجو در آن تحصیل می‌کرده‌اند . دانشمندان بزرگ از هر گوشه گرد آورده و بکار تألیف و تدریس گماشته و مقرری آبرومندی برای آنان تعیین کرده بود، از آن میان پنجاه پزشک و چندین جراح از هند، مصر، چین و شام در آنجا مشغول به کار بوده‌اند. خواجه موقوفاتی برای تکمیل کتابخانه،  مدرسه، نشر کتب و تأمین هزینه زندگی و تحصیل طلاب علوم مختلف اختصاص داده بود و این مورد وقفنامه ای نوشته که تا این اواخر در خانواده سراج الملک سراجمیر نگهداری می شد. این اثر گرانبها را مرحوم مجتبی مینوی با همکاری ایرج افشار تصحیح و چاپ نمودند و به عنوان اولین اثر فارسی در سلک آثار حافظه جهانی در یونسکو ثبت گردید.

-          در عرصه حماسه آفريني و حفظ تماميت ارضي ايران افرادي از آذربايجان برخاسته‌اند كه نظاير آنها را در جاهاي ديگر كشور كمتر مي‌توان يافت .

-        یکپارچگی کشور مرهون سلسله صفویه است که از آذربایجان برخاسته اند. همه ما در تاريخ، شجاعت شاه اسماعيل صفوي را در جنگ چالدران خوانده‌ايم كه با كمترين تعداد لشكر و با ساده‌ترين وسايل جنگي در مقابل لشكر جرار و مجهز عثماني مقاومت كرد و با شهادت اكثر يارانش عزت و كيان ميهن را در مقابل دشمن حفظ كرد. او بنيان گذار سلسله اي شد كه تماميت ارضي ورسميت مذهب شيعه در ايران مديون آنهاست.

-        همه ما با تاريخ مشروطه آشنايي داريم. نقش آذربايجان در مشروطه به حدي است كه كلمه مزبور متداعي نام آذربايجان است. هيچ‌كس نمي‌تواند نقش آفريني و رشادت‌ها و از جان گذشتگي‌هاي مردم آذربايجان را در اين نهضت آزادي خواهي فراموش كند. نمونة بازر آن ستارخان سردار ملي و باقرخان سالار ملي است و همچنين نطقهاي آتشين محمد خياباني در بيداري ملت ها و نهضت آزاديخواهي هيچوقت از خاطره ها فراموش نمي شود. می توان با جرأت ادعا نمود اگر از جان گذشتگی و پایداری مردم آذربایجان نبود حکومت مشروطه در همان ابتدا در نطفه خاموش می شد.

-        در انقلاب اسلامي نقش مردم آذربايجان مخصوصاً روز 29 بهمن هيچ وقت از حافظه تاريخ پاك نمي‌شود .

-        دفاع مقدس هشت ساله نقش آفريني لشكر عاشورا و شجاعت‌هاي مرحوم شهيد باكري وهمرزمان او فراموش ناشدني است.

-        در پایان سخن اضافه می کنم که سکاندار کشتی کشور اکنون حضرت آیت الله خامنه ای است که او نیز فرزند آذربایجان است.

مطالبی که گفته شد شمه ای از نقش آذر بایجان و در نگین آن تبریز در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور عزیزمان ایران است. در ختام سخن باز آنچه را که در مطلع سخن گفتم باز تکرار میکنم  " اگر بگوئيم كه آذربايجانی­ها در اكثر عرصه‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادی، فرهنگ، هنر و ادبيات در طول تاريخ ايران پرچمدار بوده‌اند سخني بگزاف نگفته‌ايم.. "

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

دكتر حسن امين لو