می خواهم راجع به محلات وایقان مطالبی بنویسم. با توجه به توسعه اخیر آبادی که مخصوصاً بعد از تأسیس شهرداری اتفاق افتاده کوچه و محلات وایقان کاملاً تغییر یافته است. این تغییر را کسانی که قبلآً در وایقان زندگی می کردند یا حدود بیست سال قبل آن را دیده بودند و در بیست سال اخیر به وایقان نیامده اند، هنگام ورود به آبادی بخوبی احساس می نمایند. نسل جوان امروزی نیز چون آن موقعیت را ندیده است نمی تواند تصویری از وایقان قدیم داشته باشد.

وایقان قدیم به صورت قلعه ای بود. یعنی دور تا دور آبادی دیوار بلندی به ار تفاع 4 الی 5 متر کشیده شده بود و تمام خانه ها داخل قلعه بود و باغات و مزارع خارج از قلعه بود. در قسمت هایی از دیوارقلعه دروازه هایی بود که ورود و خروج به داخل از آن دروازه انجام می شد. شب ها دروازه ها بسته می شد. بنابراین شب ها ورود به داخل آبادی یا خروج از آن با هماهنگی انجام می شد.

ایجاد قلعه به دور آبادی برای حفظ امنیت بود. در فواصل حدوداً دویست متری دیوار قلعه مکان هایی ساخته بودند که محل استقرار نگهبانان بود. به این مکانها که تقریباً به صورت دایره بودند و دیوار آنها بلند تر از جاهای دیگر قلعه بود "برج" می گفتند. در روی دیوار در فواصل حدوداً ده متری برجستگی هایی به اندازه یک توپ بزرگ مثل یک کلۀ آدم درست شده بود. این برجستگی ها به خاطر این بود کسانی که شبانه قصد تجاوز داشتند این برجستگی ها را به صورت سر آدم می دیدند و ترسی در آنها ایجاد می شد. در واقع این موارد یک نوع استتار بود.

بقایایی از قلعه در جاهایی از وایقان وجود دارد. ازجمله در خانه مسکونی که ما در محلۀ جان احمد داشتیم و در حال حاضر آقای اصغر حسن زاده در آن خانه ساکن هستند بقایایی از دیوار قلعه وجود دارد. دیوار شرقی این خانه باقیماندۀ دیوار قلعه است. این دیوارشاید بیش از پانصد سال عمر دارد. در قسمتی از دیوار این خانه یکی از برجها باقی است. کف این برج حدود دو متر از سطح زمین بالاتر است. یکی از برجها نیز در ضلع جنوبی مدرسه دخترانه وحدت قرار داشت. زمانی که من دیده بودم در داخل خانۀ آقای قنبر قاسمیان بود. نمی دانم الان نیز هست یا تخریب گردیده است. توصیه ام این است که اگر تخریب نشده باشد بعد از این نیز ازبین نبرند. چون این ها یادگارهایی از قدمت وایقان است.

دیوار شرقی منزل آقای مصراحمدی نیز بخش باقیمانده ای از دیوار قلعه بود. پایین تر از خانۀ آقای مصراحمدی و در شرق خانه ایشان باغی بود که به علت قرار گرفتن یکی از برجها در آن به عنوان "برج باغی" مشهور بود. در جاهای دیگر قطعاتی از دیوار برج باقی است.

از دروازه های قلعه وایقان دو مورد آن را من دیده بودم. یکی ازآنها کمی بالاتر از مسجد جان احمد بود. در دو طرف این دروازه دو قطعه سنگ بزرگ به شکل مکعب مستطیلی وجود داشت ابعاد این سنگ تقریباً به اندازه 2*0.75*0.75 متربود. این قطعه سنگها ستون های دو طرف دروازه را تشکیل می دادند. حدود 50 سال قبل برای اینکه اتوبوس بتواند وارد آبادی شود این دو سنگ برداشته شد و به قسمت جنوبی دیوار مسجد جان احمد منتقل گردید تا این اواخر نیز در بالای میدان جنوبی مسجد مانند سکویی باقی مانده بودند و افراد محله مخصوصاً افراد مسن بویژه در روزهای آفتابی زمستان روی آنها می نشستند وبا هم گپ می زدند. نمی دانم این سنگ ها الآن کجا هستند.

یکی دیگر از این دروازه ها در محل خروجی کوچه قیاسلو قرار داشت. این دروازه نیز در دوطرفش دو سنگ بزرگ مکعب مستطیلی تراش خورده به اندازه سنگهایی که در دروازه جان احمد بود وجود داشت. یکی از ستونها مجاور خانه متعلق به خانم ام لیلا (قوّال که بعداً راجع به ایشان در توصیف مراسم عروسی وایقان خواهم نوشت) بود و ستون دیگر دروازه مجاور خانه آقای حسین صادقزاده بود. این سنگ ها نیز حدوداً تا پنجاه سال قبل سرجای خود بود ولی بعد از آن برای اینکه اتوبوس یا تراکتور بتواند از آنجا عبور کند از جایش کنده شد و به مجاور ضلع جنوبی خانه ام لیلا منتقل گردید تا این اواخر نیز آنجا بود ولی الآن نمی دانم کجاست.

پنج محله از محلات وایقان محلاتی هستند که قبلاً در داخل قلعه بودند که عبارتند از محلات جان احمد، بخشی از مرکید، قیاسلو، گویلو کوچه سی و بخشی از توتونلوق. در مورد هر یک از این محلات به تفصیل بعداً سخن خواهیم گفت. به این پنج محله در حال حاضر نیز در وایقان "قلعه ایچی" یعنی محلات داخل قلعه می گویند. و وجه تسمیه هیأت حسینی که توسط جناب آقای محمد تقی قامتی مدیریت می شود به عنوان "هیأت عزاداران حسینی قلعه" به همین مناسبت می باشد.

غیر از پنج محله ای که در داخل قلعه بود چند محله نیز خارج از قلعه وجود داشت. قراینی وجود دارد که محلات خارج قلعه نسبت به موارد داخل آن جدید تر می باشند. محلات خارج قلعه عبارتند از (1) محله پایین که در زبان محلی و افراد قدیمی به آن "پِینه کوچه سی" می گفتند. این اسم در واقع تغییر یافته همان کوچۀ پایین می باشد. (2) داش کوچه سی (به معنای محله سنگی) وجه تسمیه آن را به عنوان محلۀ سنگی نمی دانم. احتمال می دهم چون قنات شاهوِردی از این کوچه می گذشت و کنار نهرآن نیز سنگ چیده بودند این کوچه به این نام مشهور شده است. (3) محله "محمودلو" که در زبان محلی و افراد قدیمی به آن "ماه مادّی" می گفتند. بخشی از این محله نیز صفّارلو میباشد که افراد قدیمی به آن "سافارلی" میگویند. مجموعۀ داش کوچه سی، سافارلی و ماه مادّی را محله شرق می نامند. (4) محلۀ "شیخ لو" که در زبان محلی و افراد قدیمی به آن "ایشیخ لی" میگویند. (5) کوچۀ مسجد جامع که در زبان محلی به آن "جوما مچید کوچه سی" گفته می شود محله مستقلی نیست بلکه بخشی از آن مربوط به محله توتونلوق و بخش دیگر مربوط به محلۀ شیخ لو می باشد.

بدینترتیب محلات وایقان نه تا بود که عبارتند از (1) جان احمد که تلفظ محلی آن"جَنَحمَد" است. (2) مَرکید یا مرکیت (3) گوی لو کوچه سی (4) قیاسلو (5) توتونلوق که تلفظ محلی آن توتونّیک می باشد. (6) محله پایین که تلفظ محلی آن پِینه کوچه سی می باشد. (7) داش کوچه سی (8) محمودلو که تلفظ محلی آن ماه مادّی می باشد (9) محله شیخ لو که تلفظ محلی آن ایشیخلی می باشد. چنانچه در بالا گفتیم کوچه مسجد جامع و صفارلو به عنوان محله مستقل نبودند و هر کدام جزئی از محلات دیگر بودند.

هرکدام از محلات فوق شامل کوچه های فرعی بودند که در جای خود به آنها اشاره خواهم نمود. در چند سال اخیر اولاً به دلیل افزایش جمعیت ثانیاً به علت تمایل خانوارها برای زندگی مستقل، محلات دیگری مخصوصا در کُدۀ شمالی و زیر خط آهن به وجود آمده که آن ها را نیز بر حسب موقعیتشان باید ملحقاتی از محلات نامبره فوق الذکرمنظور نماییم. یادآور می شوم در زمان قدیم خانوارها بیشتر به زندگی تجمّعی علاقه مند بودند و گاهی اتفاق می افتاد سه نسل از یک خانواده در یک خانه زندگی می نمودند و سر یک سفره غذا می خوردند در حالی که در حال حاضر هر پسر در آستانه تشکیل خانواده حتی قبل از عروسی علاقمند داشتن یک خانۀ مستقل است واین پدیده یکی از عوامل توسعۀ شهر ها و روستاها است و نیازمندی جامعه را به احداث خانه زیاد نموده، وایقان نیز از این قاعده مستثنی نیست.

قبل از شرح محلات کاربرد چند اصطلاح را یادآور می شوم. در زمان قدیم به مسیرهای اصلی کوچه می گفتند و چون سندها را هم روحانی ها می نوشتند آنها نیز سواد عربی داشتند در اسناد به جای کوچه شارع می نوشتند. به مسیرهایی که از کوچه اصلی جدا می شد اما بن بست نبود "بیریخ" می گفتند. به مسیرهایی که از کوچه اصلی جدا می شد اما بن بست بود "دربند" می گفتند. اگر دربند کوتاه بود و روی آن سر پوشیده بود "سوخاخ" میگفتند که در نوشتن "ذقاق" نوشته می شود.