لباس مردم وایقان در ایام سابق
لباس مردم وایقان
قبل از ورود به شرح لباس مردم وایقان باید یادآور شوم که در زمان سابق پارچۀ لباس ها را نیز مردم خودشان تهیه می نمودند. بدینترتیب که پارچه های پشمی و ضخیم را از نخهای پشمی که خودشان از پشم گوسفندانشان رشته بودند تهیه می نمودند. برای رشتن پشم گوسفندان از وسیله ای به نام "لنگره" استفاده می کردند. رشتن نخهای پشمی با لنگره مشغولیت اصلی مردان در ایام زمستان بود. معمولا در فصل زمستان مردان در مقابل مساجد یا میدانهای آبادی دور هم جمع می شدند و با هم گپ می زدند و در عین حال با لنگره نخ پشمی می رشتند. نخ های پنبه ای را نیز از پنبه ای که خودشان کاشته بودند تهیه می کردند. وسیله نخریسی دستگاه ساده ای بود که به آن "جَهره" یعنی دوک می گفتند. نخریسی با جهره کار زنان بود. جهره دسته ای داشت که به چرخی وصل می شد و با چرخاندن چرخ، پنبه تبدیل به نخ می شد. جهره یک قسمتی داشت که به آن "ایی" (eey) می گفتند. ایی میزان نخ را تنظیم می کرد و اگر کج می شد نخ خیلی ناهمگون و نا منظم می شد و از این نخ برای پارجه بافی نمی شد استفاده کرد. این موضوع منشأ ضرب المثلی شده است بدین مضمون " فلانی نین اِییی اَیی لیب" یعنی وسیله تنظیم کننده جهره (دوک) کج شده است این ضرب المثل را در جایی به کار می برند که کسی به بیماری مزمن مبتلا شده باشد یا ماشین یا وسیله ای از تنظیم خارج شده باشد.
الف: لباس مردان؛
کلاه: درایام سابق در فرهنگ مردم وایقان در سلوک ظاهری مراعات سه چیز برای مردان ضروری بود. 1) تراشیدن موی سر، 2) داشتن محاسن، 3) گذاشتن کلاه. اگر مردی یکی از سه شاخصه را نداشت مورد مذمت قرار می گرفت. تراشیدن موی سر و داشتن محاسن را از مسایل شرعی می دانستند و سخت به آن اعتقاد داشتند. اگر مردی موی سر خود را بلند می کرد یا ریش خود را می تراشید مورد عتاب و خطاب روحانیون و ریش سفیدان قرار می گرفت. اگر فردی ریش خود را می زد یا موی سر خود را کوتاه نمی کرد پدر و مادر او نیز به بی مبالاتی در تربیت فرزندشان مشهور می شدند. سلمانی ها هم معمولاً مبادرت به تراشیدن ریش نمی کردند و اگر احیاناً به اصرار مشتری به این کار دست می زدند، توسط روحانی محل مورد مؤاخذه قرار می گرفتند. گذاشتن کلاه پایه اعتقاد شرعی نداشت ولی کلاه را نشانه شخصیت و مردانگی می دانستند. کلاه برای مردان به اندازه چادر برای زنان اهمیت داشت و هیچ مردی در بین جمع یا در کوچه و بازار نمی توانست بدون کلاه ظاهر شود. البته در مورد کلاه پاره ای عقاید خرافی هم بود. مثلاً شنیده بودم که می گفتند اگر کسی کلاه خود را بردارد عقلش نیز به تدریج زایل می شود یا موقع آب خوردن بایستی مرد کلاه به سرداشته باشد . کلاه به قدری اهمیت داشت که توهین به کلاه کسی توهین به شرافت و شخصیت او محسوب می شد. دشنام به کلاه کسی رکیک تر از هر فحشی به حساب می آمد.
به واسطه اهمیت کلاه بود که تولید و مصرف کلاه نسبت به سایر لباسها بیشتر بود به نحوی که در بازار بزرگ تبریز یکی از راسته ها و چهارسوقها اختصاص به کلاه داشت و به آن بازار
"بورکچی بازار" یعنی بازار کلاه می گفتند. این بازار الآن نیز به همین نام مشهور است ولی مغازه های آن تغییر کاربری داده اند. در بازار شبستر نیز چندین مغازه فقط کلاه می فروختند و کسانی هم بودند که کلاه می دوختند. پدر مرحوم حاج حبیب سلامت از اهالی وایقان نیز در شبستر به این کار اشتغال داشت و در وایقان نیز به همین عنوان مشهور بود.
کلاه مردان انواع متعددی داشت. ازجمله انواع کلاه به موارد زیر اشاره می کنم:
"دورگه بورک": این کلاه که متداولترین کلاه مخصوصا برای افراد میانسال و کهنسال بود در تبریز و شبستر تولید می شد. دورگه بورک فاقد نقاب (دیمدیک یا سایه بان پیشانی) وبه شکل نیمکره ای بود که ازهشت الی دوازده قاچ تشکیل می گردید بین قاچ ها قیطان مشکی رنگی دوخته می شد نوک قیطان ها در رأس کلاه به هم متصل می شدند و در رأس کلاه تکمه ای که اکثراً از جنس خود کلاه بود تعبیه می گردید. قیطان ها در روی کلاه شباهت به خطوط نصف النهار نیمکره جغرافیای داشت. کلاه دارای حاشیه ای بود که با نخ مشکی یا پارچه ای و خیلی شکیل درست شده بود رنگ پارچۀ این کلاه کبود ولی جنس آن بسته به کیفیت کلاه متفاوت بود انواع ارزان قیمت آن که مصرف عامه داشت از کتان بود. داخل کلاه نیز آستری از جنس پارچه نخی دوخته می شد. بین رویه و آستر نیز برای اینکه کلاه شکل بگیرد و همچنین سر را از سرما و گرما نگهدارد از پنیه یا پشم لایی گذاشته می شد.
"کِپی": این کلاه تا این اواخر در وایقان کاربرد داشت و در تبریز و شبستر نیز توسط کلاهدوزان دوخته می شد. این کلاه تقریباً به کلاههای کپی که الآن هم در بازار وجود دارد شباهت داشت. ولی کپی های که در وایقان استفاده می شد از پارچه های ضخیم تر تهیه می گردید. در این کلاه دور سر از مقوای ضخیمی بود که بیرون آن پارچه فاستونی بود و داخل آن آستری از پارچه نخی مشکی رنگ بود. کپی دارای نقاب (دیمدیک یا سایه بان ) بود و قسمت فوقانی آن به نحوی بود که تا روی نقاب نیز می آمد. این کلاه چون از سربازان غلام یحیی اقتباس شده بود به این نام هم مشهور شده بود.
"پاپاخ": این کلاه به خاطر ضخامت و جنسش مخصوص نقاط سردسیر است. پاپاخ گاهی از پوست بز یا گوسفند تهیه می شد و در کنار آن قسمتی بود که می توانست باز شده و در وقت سرما گوش ها، گردن و پیشانی را از سرما حفظ نماید. هنوز هم در تبریز پاپاخ تولید می شود و در زمستانهای سرد بعضی از مردان استفاده می کنند.
"چوبان بورکی": این کلاه از پشم خالص و ضخیم تهیه می شد.معمولاً خود چوپانها از پشم گوسفندان نخ های پشمی درست می کردند و خودشان نیز این کلاه را می بافتند این کلاه قسمتی دارد که اگر باز شود کل صورت و بناگوش و گردن را می گیرد برای امکان تنفس و بینایی در قسمت چشم و بینی و دهان سوراخی تعبیه می گردد. نوعی از این کلاه وجود دارد که به آن "گوزَم" یا "تیفتیک" می گویند که بسیار مرغوب و گرانبها هستند. این نوع را افراد دیگر نیز حتی در شهرها استفاده می نمایند. "گوزَم" پشم های ظریف بره است و تیفتیک هم پشم های ظریف بزغاله می باشد. از گوزم و تیفتیک دستکش های بسیار زیبا نیز تهیه می شود.
"ساب بورک" : این کلاهی ظریف است که از پارچه یا نخ های ظریفتر مانند نخ جوراب تهیه می شود و معمولاً در خانه و موقع استراحت از این کلاه استفاده می شود. رنگ این کلاه مشکی است ولی سادات معمولاً رنگ سبز آن را تهیه می کنند. البته سادات معمولاً از نخهای ضخیمتر نیز کلاهی شبیه "ساب بورک" تهیه می نمایند و از این کلاه علاوه بر خانه در کوچه و بازار نیز استفاده می کنند.
کلاه شاپو یا لبه دار: شاپوکلاه محلی وایقان نبود. کسانی که به استانبول می رفتند معمولاً موقع برگشتن به ایران لباسشان تغییر می یافت و از کلاه شاپو استفاده می کردند. لبه دار انواع مختلفی داشت بعضی از آنها از پارچه مخمل بسیار عالی تهیه می گردید و به علت گران بودن فقط متمولین از آن استفاده می کردند. لبه دار بتدریج جای همه کلاه ها را گرفت و در اواخر اکثر مردم از کلاه لبه دار استفاده می کردند. با پیروزی انقلاب این کلاه از مد افتاد و در حال حاضر تعداد اندکی از مردان از این کلاه استفاده می نمایند. هوس خرید لبه دار و شتاب در تغییر کلاه های قدیمی را کریمی شاعر طنز گوی مراغه ای به شعر درآورده که ترجیع بند آن این بیت است:
"آش قاپون آرواد قاپودا قالمیشام بِش تومَنه بیر لبه دار آلمیشام"
ترجمه: ای زن در را باز کن که پشت در مانده ام. یک لبه داری به قیمت پنج تومان خریده ام.
عرقچین: که در وایقان به ان "آراشقین" می گویند. عرقچین مردان انواع مختلفی دارد. بعضی از آنها که عرقچین ساده است از پارچه سفید نخی درست می شود.عرقچین را معمولاً سوزن دوزی می کنند. کاربرد این نوع عرقچین بیشتر برای استفاده از زیر کلاه است. چون هم نرم است و چلو خشونت کلاه را می گیرد و هم قابل شستشو است و مانع از کثیف شدن کلاه می شود
عرقچین دیگری وجود دارد که معمولاً از پارچه قرمز رنگ تهیه می شود و پس از سوزن دوزی، نقش نگاری با نخ های رنگارنگ در آن ایجاد می گردد. یکی از کارهای دختران دم بخت، بافتن این نوع عرقچین است تا بعد از عقد به نامزدشان هدیه نمایند در خوانچۀ داماد حتماً یک عرقچین و جود دارد که عروس یا مادرش آن را تهیه نموده است. عرقچین دامادی ارزش معنوی زیادی دارد و اکثر دامادها مدتها آن را نگهمیدارند چون یادآور خاطراتشان می باشد. برای عرقچین از زبان عروس ترانه ای نیز وجود دارد که ترجیع بند تصنیف این ترانه این عبارت است "عرقچینین منده دی" یعنی عرقچین تو پهلوی من است.
غیر ازانواع کلاه هایی که بر شمردم گونه های دیگری نیز وجود داشت که از ذکر آنها صرفنظر می نمایم.
به واسطه تنوع این کلاهها و سایر انواع پوشش های مردان بود که رضا شاه پس از بازگشت از سفر ترکیه تصمیم به یکسان سازی لباس مردان و زنان گرفت. او در مورد کلاه همه را مجبور نمود که از یک نوع کلاه که به آن کلاه پهلوی می گفتند، استفاده نمایند. این کلاه در دور سر مقوایی به شکل استوانه و به ارتفاع حدود ده سانتیمتر داشت بیرون آن پارچه ضخیم و درون آن آستری نخی بود. این کلاه دارای نقاب (دیمدیک یا سایه بان) نسبتاً بلند بود. مردم خیلی سخت این کلاه را پذیرفتند بنابراین پس از عزل رضا شاه از سلطنت نیز آن را کنار گذاشتند. مرحوم معجز شبستری درچند جا ازاشعار خود به این موضوع اشاره نموده است که به عنوان نمونه چند بیتی را در این مجال درج می نمایم:
سویلورم بو میلّته هرگون به آواز بلند مؤمنون اولسون گرک بورکی مثال کله قند
لشگر آلمانه بنزه ر، لاب سپاه پهلوی اولماسین راضی گرک بو امره شاه پهلوی
باشینه قویسون حاجی، موللا، کلاه پهلوی؟ کوچه و بازارده ائتسون اوشاقلار ریشخند؟
قویمایون قارداش یومورتا شکلی بورک موددان دوشوب
دولتین مأمور لاری گونده ایاق اوسته ایشیر
البته این شعر طولانی است و در باره تغییر لباس است چند بیت بالا که در مورد کلاه بود اینجا آوردم.
پیراهن مردان: در ایام قدیم معمولاً پیراهن از پارچه های نخی ضخیم مثلاً کتان دوخته می شد. پیراهن مردان تقریباً بلند و تا حدود یک وجب بالای زانو بود. در قسمت پایین پیراهن در دو طرف چاکی به طول حدود بیست سانتی متر وجود داشت. قسمت جلو پیراهن تا نیمه یعنی از ناحیه گلو تا پایین سینه باز می شد و پایین تر از آن بسته بود. پیراهن در جلو سینه گاهی از وسط و گاهی نیز از کنار یعنی در محاذات بازوی راست باز می شد، در این صورت اولین دکمه جلو پیراهن در روی شانه راست بسته می شد. تعداد دکمه های جلو پیراهن سه الی چهار تا بود و اکثرا نیز از خود پارچه تهیه می شد. یقۀ پیراهن تقریباً مثل پیراهنهایی بود که امروز اصطلاحاً به آن یقه آخوندی می گویند. آستین دست تقریباً گشادتر از پیراهن های امروزی بود و معمولاً بدون دکمه بود و با بندی از جنس خود پیراهن بسته می شد. افراد اعیان و متمول و یا دامادها به جای بند برای بستن آستینها از بازو بندهای مخصوص که هماهنگ با عرقچین بود استفاده می کردند.در خوانچه های عروسی معمولابرای داماد علاوه بر عرقچین از این بازو بندها هم می گذاشتند. در واقع عرقچین، بازوبند، جای مهر، جای شانه، و کیسه پول به صورت یک سرویس و هماهنگ و هم شکل تهیه و در خوانچه گذاشته می شد.
کت: در ایام قدیم مردان کت نمی پوشیدند به جای کت لباسی بود که به آن "بوزمه لی دون" می گفتند. افراد متمول و کسانی که به شهرها تردد داشتند به جای "بوزمه لی دن "جبّه" می پوشیدند. جبه ها معمولاً از پارچه های گرانقیمت مانند ماهوت یا فاستونی بود. "بوزمه لی دون" از پارچه های کتانی به رنگ کبود تهیه می شد. بوزمه لی دون از دو قسمت بالا تنه و پایین تنه تشکیل می شد.بالا تنه که تقریبا مانند پیراهن اما گشادتر و ضخیم تر از آن بود و قسمت جلو ان کاملاً باز بود و با چند دکمه بسته می شد. آستین ها هم نسبتاً گشاد بود و سر آستین با دکمه یا بند بسته می شد. قسمت پایین تنه را که "دُون" می گفتند خیلی گشاد و چین دار بود و تقریباً به دامنهای گشاد زنانه امروزی شباهت داشت. در محل اتصال پایین تنه و بالا تنه کمربند پارچه ای بلندی می بستند به این کمربند "بَرَک" یا شال می گفتند. جنس برک اکثر اوقات از پارچه پشمی بود. برک یا شال سیدها سبز بود. "بوزمه لی دون" دارای دو جیب بزرگ بود. وعلاوه برآن جیبی هم برای گذاشتن چپق منظور می کردند. جبه در قسمت بالا تنه مثل بوزمه لی دن بود ولی پایین تنۀ آن متفاوت بود و تقریبآ به پالتو شباهت داشت با این تفاوت که از دو تکه بالا تنه و پایین تنه درست شده بود و در محل اتصال بالا تنه و پایین تنه جبه نیزگاهی شال می بستند. نوع دیگری از بوزمه لی دون بود که به آن "کوله جه" می گفتند
شلوار: شلوار هم از جنس "دُون" تهیه می شد و خیلی گشاد بود. شلوارهای قدیمی مانند امروز نبود که کمر بند چرمی ببندند. در قسمت کمر محلی بود که به آن"لیفه" می گفتند از لیفه چیزی مانند طناب رد می کردند و پس از پوشیدن شلوار طناب را در قسمت جلو محکم می نمودند.
جوراب: در ایام سابق پوشیدن جوراب نازک و نخی مانند امروز متداول نبود و در هنگام مسافرت و یا در فصل سرما از جوراب های پشمی که خودشان بافته بودند. استفاده می نمودند. جورابهای پشمی را گاهی با پشمهای رنگارنگ و به شکل خیلی زیبا می بافتند.
کفش: موقع رفتن به صحرا معمولاً از چارُق استفاده می شد. و در جاهای دیگر کفشهای چرمی مخصوصی که به آن ها اروسی می گفتند، می پوشیدند. کفشهای اروسی بند نداشتند و پاشنه آنها خوابیده بود. روحانیون و افراد مسن هم نعلین می پوشیدند. یک نوع کفش دیگری برای مردان بود که به آن "چورس" می گفتند. چورس کفشی چرمی بود و ظاهر آن به قایق شباهت داشت.
در موقع تغییر لباس اجباری که در زمان رضاشاه اتفاق افتاد به جای "دُون" و شلوار لیفه ای کت و شلوار جایگزین شد و به جای کفش های اروسی کفشهایی آمد که به آن "قوندارا" می گفتند و به جای انواع متفاوت کلاه هم کلاه پهلوی اجباری شد. ولی این تغییر لباس با شیوه زندگی مردم و سلایق آنها انطباق نداشت لذا دیری نپایید که مردم آنچه را دلشان می خواست پوشیدند البته به تدریج با محشور شدن مردم شهر و روستا و افزایش ارتباطات بین المللی شیوه پوشش مردم نیز در همه جا تغییر کرد از جمله در وایقان نیز متأثر از سایر جوامع شیوۀ پوششهای قبلی به تدریج برچیده شد و آن لباسها را دیگر باید در موزه های مردم شناسی پیدا کرد.
ب - لباس زنان:
لباس زنان در ایام قدیم شامل موارد زیر بود:
1) مَرفَش یا چَرشاب
2) چادر که در وایقان به آن چادرا می گفتند
3) چارقت که در وایقان به آن چارقات می گفتند.
4) عرقچین که در وایقان به آن آراشقین می گفتند.
5) چالما.
6) پیراهن که در وایقان به آن "کوینَک" می گفتند.
7) تُنبان که در وایقان به آن "تومان" میگفتند
8) کت که در وایقان به آن "یَل" می گفتند.
9) آرخالیق.
10) شلوار.
11) جوراب.
12) کفش.
1) مَرفَش یا چرشاب: در ایام سابق زنان وایقانی پس از ازدواج بیرون از خانه "مَرفَش" به سر می کردند. در واقع مهمترین حجاب زن مَرفَش بود و اگر زنی حتی با چادر بیرون می آمد کار ناپسندی محسوب می گردید. سه نوع "مرفش" در وایقان متداول بود. یکی از انواع آن بیش از دیگر انواع کاربرد داشت در خود وایقان بافته می شد. به بافنده مرفش "جُلفا" می گفتند. این نوع مرفش که نسبتاً هم ضخیم بود از نخ پنبه ای بافته می شد. نخ این پارچه دو رنگ سفید و کبود بود. پارچه به صورت شطرنجی که دارای خانه های سفید و کبود بود، بافته می شد. ابعاد هر خانۀ شطرنج حدود نیم سانتی متر بود. مرفش به صورت مربعی بود که هر ضلع آن حدود دو ذرع بود. مرفش به سبب ضخامت زیادی که داشت ساتر خوبی بود بنابراین با به سرکردن آن لباس و پیکر زن کاملاً پوشیده می شد. نوع دگر مَرفش به رنگ بنفش یا قرمز سیر بود. این مرفش هم به صورت شطرنجی بود ومعمولاً از بازار می خریدند چون در خود وایقان بافته نمی شد. نوع دیگر مرفش که به آن "قارا مرفش" می گفتند از پارچه مشکی نسبتاً ضخیم تهیه می گردید این مرفش طوری دوخته می شد که یک قسمت آن مانند دامن بلندی در می آمد و قسمتی از آن نیز مانند آستین پیراهن بود. این مرفش را در مجالس سوگواری به سر می کردند. مرفش نوع اول را معمولاً موقع عروسی خانه داماد تهیه می کرد و به قدری بادوام بود و ازآن مواظبت می شد که تا آخر عمر یک زن از آن استفاده می کرد. روز وفات زن نیز روی تابوتش همان مرفش را می انداختند.
2) چادر یا چادرا: چادر از پارچه ظریفتر نسبت به مرفش تهیه می گردید. چادر را در خانه یا در مجالس سر می کردند بدینترتیب که در کوچه مرفش به سر می کردند و چادر را نیز با خودشان به مجلسی که دعوت شده بودند می بردند و در داخل مجلس به جای مرفش، چادر به سر می نمودند. چادر معمولاً از پارچه های گلدار تهیه می شد.
3) چارقت یا چارقات: همۀ زنان معمولاً چارقت به سر می کردند. چارقت از پارچه های رنگی قرمز، آبی یا سبز که دارای گلهای پهن و درشت بود تهیه می گردید.چارقت را طوری سر می کردند که فقط ناحیه صورت از پیشانی تا چانه بیرون می ماند. بعضی از زنان موقع بیرون آمدن از خانه صورت خود را نیز با نقاب می پوشانیدند.
4) عرقچین یا آراشقین: زنان میان سال و مسن معمولاً عرقچین به سر می گذاشتند. رویه عرقچین پارچه مشکی و آستر ان پارچه نخی سفید بود کل عرقچین سوزن دوزی می شد و لبه آن نیز با نخهای نقره یا طلایی رنگ حاشیه دوزی و گلدوزی می شد. حرفه بعضی از زنان در وایقان دوختن عرقچین زنانه بود.
5) چالما: زنان مسن معمولاً چالما می بستند. چالمه پارچه سفید رنگی بود که مانند یک عمامه ظریف بسته می شد.
6) پیراهن که در وایقان به آن "کوینَک" می گفتند: پیراهن زنان از پارچه ساده و رنگی تهیه می شد و تقریباً کوتاه بود در دوکنار راست و چپ چاکدار بود یقۀ آن نیز از ناحیه گلو تا بیست سانتیمتر باز می شد حاشیه یقه و لبه های تحتانی پیراهن با قیطان یا پارچه های مشکی یا رنگهای دیگر حاشیه دوزی می شد.
7) تُنبان که در وایقان به "تومان" میگفتند: تنبان از پارچه های رنگی و گلدار تهیه می شد قسمت کمر آن حدود ده سانتیمتر و قسمت پایین آن حدود نیم متر ارتفاع داشت. طول پارچه بین چهار الی پنج متر بود به این پارچه به قدری چین آکاردئونی می زدند که اندازه آن به قدر دور کمر خانمی باشد که از آن استفاده خواهد نمود. معمولاً لبه های آن نیز حاشیه دوزی می شد.
8) کت که در وایقان به آن "یَل" می گفتند. یل از پاچه های مخملی رنگی تهیه می شد تقریبا مانند کت های زنانه امروزی بود. دکمه های یل معمولاً صدفی و یا فلزی بود البته در یل های گرانقیمت از دکمه های مرغوبتر استفاده می شد.
9) آرخالیق: آرخالیق نیر از پارچه های مخمل یا ترمه تهیه میشد و تقریبا شباهت به جلیقه داشت. لبه های آرخالیق نیز حاشیه دوزی می گردید.
10) شلوار: شلوار زنان از پارچه ضخیم و مشکی و گشاد تهیه می شد. نوعی پارچه برای شلوار زنانه بود که به ان لاسکیت می گفتند.
11) جوراب: زنان در ایام قدیم جوراب های ضخیم و ساقه بلند می پوشیدند.
12) کفش: متداولترین کفش زنان نوعی بود که به آن "پاشنه خواب" یا به قول وایقانیها "پِشنه خواب" می گفتند این کفش از چرم مشکی تهیه می شد و تقریباً مانند دمپایی های امروزی بود. البته از کفشهای پاشنه بلند که به آن "قوندارا" می گفتند نیر استفاده می گردید.